موسسات و امور خیریه در استرالیا

دیروز روز Jeans for Genes بود و بیشتر شرکت هایی که پوشش مجازشان (منظورم Dress Code است، مترجم گوگل حجاب ترجمه می کند) رسمی است دیروز اجازه می دادند که جین بپوشید به شرط اینکه به موسسه خیریه که بانی این حرکت است کمک کنید. این موسسه خیریه این مبالغ را صرف تحقیقات پزشکی در زمینه پزشکی می نماید. به گفته سایت این موسسه از هر بیست نوزاد یکی از آنها با مشکل ژنتیکی متولد می گردد. پارسال هم برای آتش سوزی ایالت ویکتوریا توی شرکتمون می خواستند کمک جمع آوری کنند یک روز رو اعلام کردند که می تونید در عوض کمکی که می کنید جین بپوشید! 

یک موسسه ای اینجا هست بنام Movember که البته در سطح جهانی فعالیت می کند. هدف اصلی این موسسه خیریه جلب کردن توجه مردم به بیماریهای خاص مردان ( بالاخص سرطان پروستات) و تلاش در جهت تحقیقات پزشکی در این زمینه و اقداماتی جهت کاهش اثرات این بیماریهاست. روشی که این موسسه برای جمع آوری کمک استفاده می کند تشویق مردان برای سبیل گذاشتن (که معمولا نوع چخماقی آن طرفدار زیاد دارد!) از ابتدا تا انتهای ماه نوامبر هر سال است. و در شرکت ما پارسال کسانی که سبیل گذاشته بودند اومدند و کمک های ملت رو جمع کردند. یک سری همایش ها هم در آخر نوامبر می گذارند که بیشتر به این قضیه حالت سرگرمی بدهند. مطابق اعلام سایت این موسسه حدود 60 میلیون دلار در عرض شش سال در کل دنیا جمع آوری گردیده است.

نکته ای که از نظر من جالب است تفاوتی است که بین امور خیریه اینجا و ایران وجود دارد. یک جورایی موسسات خیریه شون هم تخصصی تر هستند و هم کمک کردن رو هم تبدیل به یک سرگرمی می کنند. توی ایران غیر از کمیته امداد که برای برای خودش غول اقتصادی شده موسسات خیریه بزرگ که در سطح کشور شناخته شده باشند خیلی کمند و شاید بتوان موسسه حمایت از کودکان مبتلا به سرطان (محک) و آسایشگاه کهریزک رو نام برد که بیشتر با به رحم آوردن دل مردم نسبت به جمع اوری کمک اقدام می کنند. برنامه هایی مثل بیایید شادیهایمان را قسمت کنیم هم یک جورایی باز تو همین مایه هاست.

خوب است بدانید در استرالیا کمک هایی که به خیریه (Charity) می کنید را می توانید برای برگشت مالیاتی استفاده کنید و به این ترتیب اگر قسمت بالای حقوقتان مثلا شامل 38 درصد مالیات می شود، 38 درصد کمکی که کرده اید برمی گردد!

نژاد پرستی در ایران و استرالیا

برگشتیم سیدنی و می تونم بگم من و همسرم هر دو اینجا احساس آرامش بیشتری می کنیم.

یکی از مسائلی که توجهم به آن جلب شد حساسیت شدید در آذربایجان و خصوصا جو دانشگاه تبریز روی بحث نژاد و زبان است که در حال حاضر به صورت حمایت شدید از تیم تراکتور سازی تبریز (تراختور) ظهور پیدا کرده است. در حالیکه تلاش می کردم برادرم را قانع کنم که این مساله رو بی خیال شده و سرش به درسش باشه، علاقمند هم بودم که دلیل این حساسیت ها رو درک کنم. با یکی دو تا مقاله (یکیش این) که بسیار منطقی این موضوع را بررسی کرده بودند من هم حساسیت هایم بیشتر شد و راه حل خروج از این مساله در یکی از مقاله ها حرکت به سمت اداره کشور به صورت فدرال عنوان شده بود که به نظر می رسد راه حل مناسبی باشد.

بعد از برگشت از تبریز واقعا حساسیت هایم نسبت به بحث نژاد پرستی بالا رفته بود و واقعا به راحتی می توانستم مسائلی که ریشه کاملا نژاد پرستانه داشته و مطابق آن مقاله ها بصورت تعمدی و از زمان رضاخان شروع شده است را ببینم. برای مثال فیلم پوپک و مش ماشالله را دیدیم که بطور مشخص فیلم سطح پایینی بود و ارزش وقت گذاشتن نداشت لیکن بحث ترک بودن مش ماشالله همان نکته ای است که یک فیلمنامه نویس بدلیل کمبود سوژه خنده دار به آن رو آورده است و اگرچه ممکن است لبخند رو بر لبان عده ای از مردم بیاورد موجب افزایش خشم و نارضایتی یک قوم می گردد. مشکل اینجاست که در سیستم قضایی تعریف درستی از توهین وجود نداشته و برای آن مجازات مناسبی در نظر گرفته نشده است و یک زبان یا لهجه می تواند به راحتی دستمایه تمسخر ( یا به قول بعضی ها طنز) قرار گیرد.

بحث هایی که در آذربایجان مطرح می شود و به خاطر بی فکری مسئولین به سمت جدایی طلبی افراطی پیش می رود تنها با تغییر یک سری پیش فرض ها قابل حل خواهد بود. البته ناگفته نماند که همین افراطی گری نیز موجب بروز نژاد پرستی در جهت معکوس آن می گردد. و به نظر من نژاد پرستی از هر نوع آن برای جامعه یک سم مهلک است.

یکی از همکاران استرالیایی می گفت بیست سی سال پیش جو استرالیا کاملا نژاد پرستانه بود و کسی با ظاهر آسیایی ( چینی/ کره ای ...) خیلی در جامعه راحت نبود. ولی الان بدلیل قوانین مناسبی که هست و رعایت هم می شود شما نژاد پرستی رو حداقل در ظاهر نمی بینید و مسایل نژاد پرستانه سریعا تبدیل به تیتر روزنامه می شوند. چند وقت پیش توی یک محیط کاری یک چینی از سوسک ترسیده بود و همکارش بهش گفته بود که "از سوسک ترسیدی؟ شما که این رو می خورید؟!" و چینیه از همکارش شکایت می کنه و منجر به اخراج ایشان از محل کارش و جریمه نقدی سنگین می گردد. چنین چیزی از نظر ما توهین که نه فقط یک شوخی خیلی معمولی است، و تفاوت قضیه همینجاست.

عدم تبعیض در سازمانها

اخیرا یک دروه آموزش الکترونیکی رفتار سازمانی برای کارمندان شرکت گذاشتند که همه باید هر وقت فرصت می کردند از طریق سایت این دوره رو گذرانده و امتحانش رو به صورت آنلاین می دادند. بحث اصلی رعایت عدم Discrimination یا تبعیض ( نژادی، وضعیت تاهل، بارداری، عیالواری، عضویت اتحادیه صنفی، ، سنی، جنسیتی، عقیدتی، معلولیتی، مسئولیتهای خانوادگی و ... ) و ایجاد مزاحمت (harassment) و سو استفاده از قدرت یا قلدری (Bullying) بود.

موضوع اصلی آگاهی از حقوق خود به عنوان یک کارمند بود. و قانون دادن این آگاهی و نظارت بر اجرای اون رو بر عهده شرکت گذاشته است. اگر به انواع تبعیض ها نگاه کنید می فهمید که قانون تا کجا جلو رفته. اگر برای یک کاری دو نفر اقدام کنند و یکی رو به خاطر سن زیادش رد کنید این قانون رو نقض کردید، یا اگر به خاطر اینکه یک خانمی باردار است یک نفر دیگر رو برای کار انتخاب کنید این قانون نقض شده و اگر شرکت توانایی ایجاد شرایط برای رفت و آمد معلول جسمی رو داره ولی به خاطر اینکه این خرج رو نکنه از پذیرفتن یک معلول برای یک کاری که فرد معلول هم مثل فرد عادی می تونه انجام بده (مثل حسابداری) سر باز بزنه این قانون رو زیر پا گذاشته. نمی گم اینجا قانون صد در صد اجرا می شه ولی به هر حال همین که قانون به مرحله ای می رسه که این جور چیزها براش مهم می شه اجرای قانون رو بصورت کم و بیش در پی خواهد داشت. شما می دونید که به خاطر نژادتون اگر مورد آزار و اذیت قرار گرفتید تو محل کارتون قانون پشت سر شما وایستاده و قانون هم جریمه های سنگینی هم برای شخص مربوطه و هم برای شرکت اعمال می کند.

برای آگاهی از قوانین ضد تبعیض لینک های زیر راببینید. ترتیب و سال وضع این قوانین برای من جالب بود، یعنی اینکه مسئله تبعیض نژادی باید به وضعیت خوبی رسیده باشه که مسئله تبعیض جنسیتی مطرح بشه و باز بعد از اون به فکر رفع تبعیض از معلولین بیفتند.

Race Discrimination Act 1975

Sex Discrimination Act 1984

Human Rights and Equal Opportunity Commission Act 1986

Disability Discrimiation Act 1992

Age Discrimination Act 2004

همچنین لینک های زیر را برای اطلاع بیشتر ببینید

کمیسیون حقوق بشر استرالیا

Australian Workplace and Discrimination Representatives

چقدر استرالیایی هستید؟ کالبد شکافی یک ترانه عامیانه استرالیایی.

چند روز پیش توی یک مراسمی توی شرکت مدیر روابط مشتریان می گفت یک سری از تماس هایی که داریم اینه که می گن شما کجا هستید، وقتی می گیم سیدنی هستیم باور نمی کنند. چون بیشتر شرکت ها Call Center هایشان را برای کم کردن هزینه ها به کشورهای دیگه مثل هند می فرستند. می گفت یکی از مشتریهایی که تماس گرفته بود قبول نمی کرد که ما تو سیدنی هستیم، آخرش گفت راست می گی Waltzing Matilda رو بخون ببینم. من این تکه از صحبتش رو نگرفته بودم، از همکارا پرسیدم این چی چی ماتیلدا بود؟ گفتند یک ترانه خیلی معروف استرالیایی است و ... خلاصه ما افتادیم دنبال این Benchmark استرالیایی بودن!

این ترانه رو اینجا و اینجا و اجرای آن را اینجا و اینجا و خیلی جاهای دیگه توی اینترنت پیدا کردم. توی ویکی پدیا یک صفحه مخصوص داره و ظاهرا پرطرفدارترین آواز بعد از سرود ملی استرالیاست و به نوعی به عنوان سرود ملی غیر رسمی استرالیا عنوان می شه. البته تا حالا هیچ جای رسمی این رو به عنوان سرود ملی غیر رسمی استرالیا مطرح نکرده (چی شد!!!). حالا ما متن این ترانه رو هی بالا پایین کردیم نفهمیدیم این ماتیلدا کی بود و لازم شد تحقیقات بیشتری به عمل بیاد. یک سری کلمات کاملا استرالیایی هم توی این ترانه هست که پیش نیاز فهمیدن آن است. اولش فکر می کنید مشکل زبان دارید، بعدش می فهمید که قضیه فقط زبان نبوده: 

متن ترانه از یک مرد آسمان جل خانه بدوشی صحبت می کند که زیر یک درختی کنار آب می نشیند استراحت کند و ظرفی هم می گذارد رو آتیش تا آبش جوش بیاد. یک گوسفندی رو می بینه که اومده آب بخوره، می پره و گوسفنده رو می گیره و آماده اش می کنه تا یک دلی از عزا در بیاره، که یک دفعه سر و کله صاحب گوسفند با سه تا پلیس پیدا می شه و قهرمان داستانمون می گه که شما نمی تونید منو زنده بگیرید و می پره تو آب. اگه از کنار اون آب رد بشید ممکنه صدای روحش رو بشنوید که می گه Who'll come a Waltzing Matilda with me. این جمله آخری جمله ای است که در ترانه بسیار تکرار می شود.

مردان خانه بدوش که Swagman  نامیده می شوند کل زندگی شون همون Swag شان است. Swag یک چیزی مثل کیسه خواب هستش که وسایل رو هم با اون می پیچند. این آدمها چون کسی رو ندارند روی این Swag شان اسم Matilda رو گذاشته اند که یک نام زنانه است و Waltzing Matilda به حالتی که این Swag در هنگام حرکت دارد گفته می شود! متن ترانه را اگر ببینید چند تا کلمه خاص استرالیایی هم هستش، مثل Billabong که به رودخانه ای که دیگر آب توش جریان نداره و حالت برکه به خودش گرفته گفته می شه، Billy can یک نوع قابلمه است. Coolibah tree درخت اکالیپتوسه، Tucker یعنی غذا و Squatter که به معنی ثروتمند و زمین دار بوده که الان به معنی غاصب و زمین خوار هستش.

سئوالی که مطرح می شه اینه که چرا باید یک کسی که گوسفند دزدیده قهرمان داستان باشه؟ چرا تصمیم به خودکشی می گیره برای چنین جرم کوچکی؟ شاید دلیلش این باشه که اولین کسانی که امده اند استرالیا مجرم های تبعیدی بودند و یک جورایی هیچ وقت پلیس رو از خودشون ندونسته و همیشه به پلیس بدبین بوده اند و  اون صاحب گوسفنده توی داستان خودش یک جورایی غاصب و زمین خوار محسوب می شه. حالا چرا این ترانه محبوبه؟ شاید به خاطر آهنگش باشه که یک جورایی حماسی است و یک فریاد اعتراض و عدالتخواهی هم توش مستتر هست و شاید به خاطر کلمات اصیل استرالیایی اش به عنوان سرود ملی غیر رسمی استرالیا مطرح می شود.جالبه بدانید که این ترانه توسط استرالیایی ها توی جنگ جهانی اول و دوم به جای "کربلا کربلا ما داریم میاییم" مورد استفاده قرار می گرفته. 

در هر صورت به نظر من ارتباط برقرار کردن با این ترانه و فرهنگ عامیانه استرالیا یکی از ملزومات زندگی در استرالیاست! یکی اگر بخواهد تو ایران زندگی کنه و مرغ سحر و تو ای پری کجایی رو نشنیده باشه و یا نتونه ارتباط برقرار کنه مفهوم داره؟ ممکنه یکی تو آذربایجان زندگی کنه و ندونه کوچه لره سو سپمیشم یار گلنده توز اولماسین یعنی چی؟ پس گوش کنید یک بار نه، ده بار، صد بار و برای Swagman اشک بریزید. درکش کنید و هر وقت کنار یک Billabong می روید برای شادی روح Swagman صلوات بفرستید.

محیط کار چند فرهنگی

امروز می خواهم یک مقدار فضای چند فرهنگی (Multi cultural) اینجا رو تشریح کنم. توی محیط کارم، توی یک تیم هشت نفره هستیم:

- مدیر تیم یک خانم میانسال اهل مالزی است. ده دوازده سالی است که استرالیاست و توی بانک ها و شرکت های مالی مختلف مدیر پروژه بوده. 
- رئیس مستقیم من پاتریس، بزرگ شده استرالیا و متولد جزیره موریس (تبعیدگاه رضاشاه) است. از لهجه غلیظ استرالیاییش نمی تونید متوجه بشید که اصالتاً استرالیایی نیست ولی زبان اصلیش در دوران کودکی، فرانسوی بوده. 
- استیو متولد استرالیاست، ولی پدر و مادرش یونانی هستند و از یونان مهاجرت کرده اند. خودش هم یونانی بلد است. هم صحبت کردن و هم خواندن و نوشتن. 
- بروس نیوزیلندی است و اطلاعات تاریخی و جغرافیایی خوبی دارد، وقتی فهمید ایرانی هستم خودش شروع کرد از Persian Empire صحبت کردن و گفتش که بزرگترین امپراطوری تاریخ بوده و یک زمانی شما و استیو اینا جنگ اساسی کرده اید! در خصوص حمله مغولها و چنگیز خان و کوبلای خان (البته با تلفظی که داشت نمی شد به راحتی متوجه شد) هم اطلاعات داشت. میدونست اسم شاه ما شاه بوده و ... ، بقیه اینقدر اطلاعات نداشتند و یا حتی نمی دونستند ایران دقیقا کجاست رو نقشه.
- هلن چینی الاصل متولد استرالیاست. چینی هم بلده هم صحبت کردن و هم خواندن و نوشتن. 
- یان 50 ساله، استرالیایی است و پدر و مادرش هم استرالیایی هستند. خیلی سریع صحبت می کنه، من قسمت های زیادی از حرفهاش رو معمولاً متوجه نمی شم. خیلی علاقمنده، در مورد ماه رمضان و عید فطر و تقویم ایرانی بهش گفته ام، خودش رفته بود از اینترنت در مورد Persian Calendar یک چیزهایی پیدا کرده بود.
- ایندرا اندونزیایی است، اینجا دانشجو بوده و یک جورایی داره اینجا کاراموزی می کنه. ایندرا کاتولیک است ولی می گوید 90 درصد اندونزیایی ها مسلمان هستند. اسمش سه قسمتی است ولی می گوید همه این سه قسمت مستقل از نام پدرش هست.یعنی First Name و Middle Name و Last Name دارند ولی Last Name شان ربطی به پدر یا مادر ندارد!

در سایر تیم ها هم قیافه های هندی و چینی به اندازه کافی می بینید، کسانی که لهجه استرالیایی دارند نیز به وفور وجود دارند و در جلسات متوجه شدن همه حرفهاشون واقعا سخته. یک بحثی که دوستان هم قبولش داشتند اینه که خیلی زیاد حرف می زنند و یک چیز رو صد بار توضیح می دهند، به خاطر همین یک قسمت رو هم متوجه نشین چیزی از دست نمی دهید!

یک ذره فرهنگ یاد بگیرید...

اگر عطسه کردید باید معذرت خواهی کنید، ولی می توانید هر چقدر دلتان می خواهد در اماکن عمومی فین کنید، لازم نیست به خجالت بکشید. باید به صدای فین کردن هم عادت کنید چون هر روز دو سه بار این صدا رو تو محل کار، داخل ترن،  ... می شنوید.

مصافحه یا Handshake فقط در اولین بار آشنایی بکار می رود و همراه Nice to meet you بکار می رود و کاربرد هر روزه ندارد. این توصیه دوستان بود که روز دوم کاری می خواسته با همکارش دست بده، بنده خدا چشاش چهارتا شده بود! 

وقتی می خواهید از دری عبور کنید مستحب موکد است که در را نگهدارید و بگویید After you و یا اگر گفتند After you رد شوید و بگویید Thank you ، ایرانی بازی در نیاورید هی بگویید نه جون من نمیشه، اول شما After you! نگهداشتن در برای کسی که از پشت سر شما می آید نیز نشانه شخصیت شماست. اوزی ها رعایت می کنند، چینی ها خیلی از این کارا بلد نیستند.

مردم استرالیا

کسانی که می خواهند مهاجرت کنند یک سئوال اساسی معمولاً تو ذهنشون هست و اونهم اینه که استرالیایی ها برخوردشون چیه با مهاجر ها و خصوصاً مهاجر های ایرانی. شاید حسی که مهاجرهای ایرانی در کشورهای اروپایی مثل آلمان داشتند و ایرانی ها رو خیلی تحویل نمی گرفتند و بهشون می گفتند کله سیاه! این نگرانی رو ایجاد کرده. الان نمی دونم هنوز هم چنین شرایطی در کشورهای اروپایی حاکم هست یا نه. (دوستان مقیم اونجا لطفاً نظر بدهند)

یک نگاه به ترکیب جمعیتی استرالیا نشان می دهد که 63 درصد افراد مقیم استرالیا مهاجرند. البته خود استرالیایی ها (که بهشون Aussie یا Ozzy گفته می شه)  هم خیلی قدمت ندارند. این یعنی اینکه شما در استرالیا به خاطر مهاجر بودنتان انگشت نما نیستید. اینقدر قیافه های چینی و هندی و ... می بینید که چنین حسی رو کاملاً فراموش می کنید.

در برخورد با استرالیایی ها هم اصلیت شما تغییری در رفتارشون ایجاد نمی کنه. این تجربه خود من و دوستانی است که سالیان سال اینجا بوده اند. رفتار خوبشون رو با همه دارند. خیلی زود صمیمی می شوند، یک تعارف کوچک بکنید به خانه تان هم رفت و آمد می کنند. خانواده برایشان مهم است. اهل گشت و گذار و لذت بردن از زندگی هستند. پیرمردها و پیرزن هایشان را می بینید اینقدر شارژ هستند که تعجب می کنید چون هم سن های اونها تو ایران چند تا کفن هم پوسانده اند. بازنشسته هایشان به جای نشستن در خانه و افسرده شدن، در جاهای مختلف داوطلبانه و بدون دریافت حقوق کار می کنند.
 
چند روز پیش توی مرکز آموزش زبان بزرگسالان (AMES) یک خانمی اومده و گفته که حاضره چند ساعت در هفته با کسانی که دوست دارند زبانشون تقویت بشه وقت بذاره و صحبت کنه. این دقیقاً چیزیه که یک مهاجر دوست داره! ولی ما با تفکر ایرانی مان جور در نمی آید! می گوییم حتماً کاسه ای زیر نیم کاسه اش هست! در حالی که برای اینها، ارتباط یک چیز ارزشمند است. و بابت اون وقت می گذارند.