همایش متخصصین ایرانی فناوری اطلاعات در سیدنی - پردازش ابری (Cloud Computing)
لطفا در صورتی که تمایل به حضور در این جلسه را دارید از این لینک زیر اعلام حضور نمایید.
لطفا در صورتی که تمایل به حضور در این جلسه را دارید از این لینک زیر اعلام حضور نمایید.
راستش تعمیم دادن بدون سند و مدرک رو منطقی نمی دونم ولی بر اساس آنچه که در سایر وبلاگها خوانده ام شاید بشه حتی به ایرانیهای خارج نشین هم تعمیم داد. به هر حال عنوان شاید خیلی مهم نباشه و من هم روش تاکید ندارم.
با توجه به گسترش مهاجرت ایرانی ها از طریق ویزای مهارتی به نظر می رسد بیشتر این افراد بتوانند به راحتی باهم ارتباط برقرار نمایند چون در یک محدوده سنی هستند، عمدتا از قشر متوسط جامعه هستند، از نظر مالی هم در سطح متوسط بوده و خیلی هنر کرده باشند یک آپارتمان در ایران دارند و از نظر سطح تحصیلات تقریبا یکسان و عمدتا در رشته های مهندسی هستند ولی متاسفانه باید گفت که این موارد اگرچه در روزهای اول برای برقراری ارتباط کمک می کند آفت های زیادی وجود دارند که مانع ادامه این روابط می شوند و در موارد متعددی بصورت مستقیم یا غیر مستقیم شاهد از هم پاشیدن روابط بوده ایم. در این پست من سعی دارم این آفت ها رو از دیدگاه خودم بررسی کنم و امیدوارم که این افرادی که به نوعی برگزیدگان جامعه ما هستند بتوانند با توجه ویژه به این آفت ها از اتفاقات و برخورد های ناخوشایند جلوگیری نمایند:
1. ایرانی بودن به عنوان نقطه مشترک ارتباط
آدمها نیاز به صحبت کردن دارند، وقتی قدم به خاک غربت می گذارید و نمی توانید به صورت موثر با ناهمزبانان ارتباط برقرار کنید دیدن یک هموطن کلی روحیه بهتون می ده، و همینه که هر کسی رو که می بینید قیافه اش به ایرانی می خوره، سریع باهاش ارتباط برقرار می کنید و خیلی سریع هم این رابطه رو عمیقش می کنید. دعوت برای شام و ناهار و دعوت متقابل و دور هم جمع شدن ها در پارک و ... . در ماه های اول خیلی خوبه، به مدد وجود هموطنان احساس دلتنگی زیادی هم ندارید و همه چی آرومه! که کم کم متوجه می شوید که اخلاق و رفتارتان همدیگر رو اذیت می کنه، راه پس و پیش هم ندارید، ظاهر رو نگه می دارید ولی در باطن نمی تونید تحمل کنید و یک جایی مشکل می زنه بیرون و رابطه به هم می خوره.
دلیل اصلی ناموفق بودن ارتباط اینه که نقطه مشترکی غیر از ایرانی بودن ندارید، اگر تو ایران بودید ارتباط با چنین کسانی رو در حد سلام و علیک نگه می داشتید و وارد جمع خانوادگی تون نمی کردید.
2. دخالت در کار دیگران و عدم رعایت فاصله مجاز
انسانها بدلیل ضعف های خود از صمیمیت می ترسند، شما به هر کسی اجازه نمی دهید بیشتر از حدی که برایش قائل شده اید جلو بیاید و به ضعف های شما پی ببرد. متاسفانه ما ایرانی ها در مقایسه با غربی ها خیلی کار به کار همدیگه داریم، خیلی دوست داریم سر از کار دیگران در بیاریم و یک جاهایی بیشتر از حد مجاز جلو می ریم. کسانی که مهاجرت کرده اند هم یکی از دلیل هاشون اینه که از احساس خفقانی که در ایران داشتند خلاصی پیدا کنند. اینجا با این رفتارهایی که ماها می کنیم احساس می کنند که دارند پاییده می شوند. خوب یک جایی می زنند زیر همه چی و از خیر این ارتباط می گذرند. نمونه خیلی بارز این مشکل در بحث لباس پوشیدن خانم ها پیش می آید، برای یک خانمی که از ایران اومده و در انتخاب لباس های راحت تر تکلیفش با خودش هم مشخص نیست تحمل بار سنگین نگاه ها و بعضا طعنه های هموطنان کار آسانی نیست.
3. غیبت و تمسخر دیگران
نیازی به توضیح بیشتر نیست، یک تفریح ناسالم است که متاسفانه دوستان این ویژگی ناخوب رو نیز به همراه خود میارند این ور دنیا. نمی گم غیر ایرانی ها این کار رو نمی کنند، حداقل به خاطر دیدگاهی که همینطوری بین ایرانیها رایج است احساس بر این است که غیر ایرانی ها کمتر از این کارها می کنند. در ارتباط با غیر ایرانی ها حداقل در ظاهر شما متوجه چنین مسئله ناخوشایندی نمی شوید، نمی دونم شاید بعدا زبان انگلیسی مان خوب شه بفهمیم که همون قضیه اینجا هم هست. به هر حال فرقی در اصل مسئله نمی کند و آن اینست که غیبت و حرف زدن پشت سر دیگران از آفت های اصلی ارتباط بین ایرانیهای مهاجر است و خیلی ها هم به همین دلیل از هموطنان خود گریزانند.
4. سوء ظن به دیگران
حرف کوچکی که به یکی زده اید از یکی دیگه می شنوید و اطمینان حاصل می کنید که اونها در اوقات فراغتشون در مورد شما حرف می زنند! این قضیه به همراه یک مقدار تخیل امان از شما می برد و کم کم رابطه ای که قرار بود جایگزین دوری از وطن باشد تبدیل به یک واقعیت عذاب آور می شود.
5. کلاس
یک بیماری بسیار شایع در بین ایرانیان مهاجر سندرم کلاس است. این بیماری بسیار مسری است و به محض اینکه یکی شروع می کنه به کلاس گذاشتن بقیه افراد نیز (نه همه) شروع می کنند. این بیماری با زگیل نیز رابطه مستقیم دارد و بعضی ها با دیدن کلاس گذاشتن دیگران زگیل در می آورند. علائم زیر نشان دهنده ابتلا به سندرم کلاس می باشد:
الف - استفاده زیاد از کلمات انگلیسی در هنگام تکلم به زبان فارسی
بعضی ها از هواپیما پیاده نشده زبان انگلیسی شون شکوفا می شه، Ticket ترن می خرند، یک کاری انجام دادند نشد یک بار دیگه Try می کنند و خونه Rent می کنند و سوار Lift می شوند و ... . مرحله پیشرفته ترش That's it و جمله های کوتاه است. مرحله حادش هم اینه که می فرماید با خودم گفتم Oh my god. that's gonna kill us یعنی این که ما با خودمون هم انگلیسی فکر می کنیم. البته وقتی می بینید طرف چه زوری می زنه تا یک جمله انگلیسی جور کنه می فهمید که چنین چیزی واقعیت نداره و ایشان فقط دچار بیماری فوق الذکر هستند. این وسط حواستون به اونهایی که با شنیدن این حرف ها دارند زگیل در میارند هم باشه.
ب - فخر فروشی به خاطر ثروت
ما خونه مون جردن، نیاوران، فرمانیه ... بوده، کت و شلوار زیر میلیون نمی خریدیم. از این صحبت ها. شما هم تعجب می کنید که این صحبت ها توسط کسی که به طور مشخص در سطح اجتماعی متوسطی بوده مثل خودمان و بقیه دور و بریهایمان بوده است مطرح شود؟ اصلا شما وضعتون خوب بوده، که چی؟ جای افتخار داره؟
ج - غرب زدگی (برای استرالیا می شه شرق زدگی)
بعضی از مهاجرین عزیز نیز کلاس را در این می دانند که بگویند همه چیز ایران اخ بوده و همه چیز اینجا خوبه! می گویند ایران هم جا بود، خراب شه الهی! اون از وضع خیابونهاش، اون از وضع .... یکی نیست بهشون بگه بابا جان آخه چاله چوله های خیابان های سیدنی بیشتر از تهران نباشه کمتر نیست! حداقل یک مثال دیگه بزن. بعضی از دوستان نیز نقل و نباتشون اینه که هی بگند ایرانیها اینطوریند ایرانیها اون طوریند، یکی هم نیست که بهشون بگه ببخشید شما از کجا تشریف آورده اید؟ یا فقط استثنائش شما هستید. بیشتر کسانی که مهاجرت کرده اند هنوز یک حب وطنی در دل دارند، خوب این حرف ها رو می شنوند احساس می کنند دارید بهشون توهین می کنید دیگه!
د - به رسمیت نشناختن حضور یک نفر دیگر در جمع
یک حالت دیگر هم قضاوت در مورد دیگران در برخورد اول و به رسمیت نشناختن او در جمع است. ممکن است حتی خودتان بنده خدا رو دعوتش کرده باشید ولی یک طوری سر و سنگین باهاش برخورد کنید که طرف دیگه دور و بر شما پیداش نشه. البته این احساس ممکنه واقعی نباشه و شما ممکنه واقعا قصد ضایع کردن یا نادیده گرفتن ایشان را نداشته باشید. به هر حال رابطه پیچیده می شه. سری بعد هم طرف مقابل سر و سنگین می شه و ممکنه در نهایت رابطه از هم بپاشه.
این بیماری علائم دیگری نیز دارد که در این مقال نمی گنجد.
این پست خیلی طولانی شد، هدفم از مطرح کردن این قضیه این نبود که رو منبر رفته باشم و بگم ایرانیها اینطوریند! و من مستثنا هستم، اتفاقا معتقد هستم اگر شما یک مسئله ای رو در دیگران خوب تشخیص می دهید بدانید که شما خودتان به احتمال قوی همان مسئله را دارید. حتی اگر لحن صحبتم نشون نمی ده اینها رو من خودم هم نیز دارم. به هر حال اینها آفت های ارتباط بین هموطنان مهاجر ما هستند و این موارد بر اساس تجربه خودم و دوستان می باشد. به نظرم توجه قدم اول برای اصلاح است. امیدوارم که فقط تونسته باشم توجهتون رو به این قضیه بسیار مهم جلب کرده باشم.
طبق آمار سال 2006 تعداد ایرانیان (متولد ایران) مقیم استرالیا 22550 نفر و با در نظر گرفتن متولدین استرالیا و دورگه ها 23570 نفر بوده است که 50.6 درصد آنها ساکن سیدنی، 18.3 درصد ساکن ملبورن، 9.4 درصد ساکن پرث، 7.6 درصد ساکن آدلاید و 5.4 درصد ساکن بریزبین بوده اند. طبق همین آمار 32 درصد مسلمان، 25 درصد بهایی، 20 درصد مسیحی، 10 درصد بی دین و بقیه در ادیان دیگر بوده و یا اظهار ننموده اند. (مرجع اینجا و اینجا)
ایرانیهای استرالیا رو به دو بخش قدیمی و جدید می شه تقسیم بندی کرد. قدیمی تر ها عمدتا از طریق پناهندگی مهاجرت نموده اند. بر اساس آمار سال 2007-2008 تعداد 302 نفر ایرانی ویزای بشردوستانه (پناهندگی) گرفته اند(مرجع). همچنان که از ادیان ایرانیهای مقیم استرالیا بر می آید یک چهارم ایرانیهای استرالیا را هموطنان بهایی مان تشکیل می دهند و تا جاییکه من اطلاع دارم بهایی ها در مقایسه با سایر جمع ها (کامیونیتی های) ایرانیها اتحاد بهتری باهم دارند. بهایی ها در سیدنی یک معبد بسیار بزرگ دارند که در Mona Vale Road قرار دارد. (لینک)
یک سری از قدیمیها نیز با پناهندگی های سیاسی به استرالیا مهاجرت نموده اند که بر اساس شنیده ها عمدتا کردها هستند. بعضی از این هموطنان هنوز هم فعالیت سیاسی انجام می دهند و حتی نسبت به برقراری کنسولگری ایران در سیدنی و حتی برنامه هایی که توسط سفارت ایران در استرالیا مخالف و بدبین هستند و معتقدند سفارت ایران کار جاسوسی انجام می دهد. (اینجا رو ببینید) شاید هم واقعا هست! (اینجا رو ببینید). قرار نبود بحث سیاسی کنیم، علاقه ای هم نداریم. ایرانیهای قدیمی تر در سیدنی عمدتا در مناطق پاراماتا و اوبرن ساکن هستند. اوبرن جو خاورمیانه ای دارد و عرب و ترک زیاد دارد و خانم های محجبه به وفور در این منطقه دیده می شوند. بیشتر رستوران ها و فروشگاه های ایرانی نیز در این منطقه هستند.
ایرانیهای جدیدتر که عمدتا از طریق ویزای مهارتی (Skilled) و ویزای دانشجویی وارد استرالیا می شوند. تعدادی نیز در سالهای گذشته با ویزای Working Holiday آمده و اینجا ماندگار شده اند. بنابراین عمده مهاجران ایرانی جدیدتر را قشر جوان تشکیل می دهند. بر اساس آمار سال 2008-2009 تعداد 1400 نفر مهاجر ایرانی ویزای مهارتی دریافت نموده اند (مرجع). این قشر از مهاجرین ایرانی به نسبت شرایط بهتری داشته و پس از مشغول شدن در کار مورد نظر خود زندگی نسبتا آرامی را تجربه می نمایند. عمدتا به دلیل تفاوت سطح تحصیلات و دیدگاه ها و سن با مهاجرین قدیمی تر رابطه زیادی برقرار نمی کنند و در مناطق متفاوتی نیز زندگی می کنند. در سیدنی مناطق Hornsby و Ryde پذیرای تعداد زیادی از مهاجرین جدید ایرانی است.
پست بعدی در خصوص رابطه متقابل مهاجران ایرانی جدید خواهد بود.
در حالیکه هموطنانمون در ایران از دست صدا و سیمای جمهوری اسلامی به تنگ آمده اند و حال و حوصله اطلاع رسانی یک طرفه شبکه های تلویزیونی دولتی ایران را ندارند، برای کسانی که در خارج از کشور هستند هر وسیله ای برای اطلاع از وضعیت و فضای موجود در ایران غنیمت است. سایت کانال 1 را می توانید برای دیدن کلیه شبکه های دولتی ایران و شبکه های ماهواره ای فارسی زبان و نیز بسیاری از شبکه های ماهواره ای غیر فارسی زبان استفاده کنید. شاید با این امکان یک مقدار از فضای بیش از اندازه مثبت بالاترین و فیس بوک خنثی شده و دید منطقی تری به مسایل جاری در ایران پیدا کنید